آدب دعا و نیایش:
وقتی توفیق دعا و تعلیم دعا در کار شد، اولین ادب بنده در دعا این است که از حق غیرحق نخواهد و از دوست به دوست راضی شود. اگر هم گاهی کسی از خدا غیرخدا میخواهد نشانه آن است که در سایهی لعنت قرار گرفته است؛ همانگونه که ابلیس از حق غیر او را خواست، یعنی عمر طولانی و این نشانهی این است که ابلیس از سوی خدا لعنت شده است.
آن هم از تأثیر لعنت بود کو |
|
در چنان حضرت همی شد عمر جو |
(دفتر پنجم، 772)
ای بسا دعاهایی که به رشد کمک نمیکند و موجب نزول بنده و خشم خداوند میشود:
از خدا غیر خدا را خواستن |
|
ظنّ افزونیست و کلّی کاستن |
خاصه عمری، غرق در بیگانگی |
|
در حضور شیر رو به شانگی ... |
(دفتر پنجم، 4-773)
ضرورت دعا:
دعا کردن تنها برای رسیدن به مضمون درخواست و طلب نیست، بلکه اگر آنچه طلب میشود از جانب خدا عطا شود زهی فخر؛ و اگر نشده بنده وظیفه بندگی را انجام داده است. دعا و نیایش راه و دلیل تکامل روحی و ارتقای معنوی سالک الی الله است. پس در هر شرایطی بنده ملزم به دعا و ابتهال است.
ای اخی دست از دعا کردن مدار |
|
با اجابت یا رد اویت چه کار |
(دفتر ششم، 2344)
اجابت دعا:
عبارت مشهور که از حضرت موسی (ع) نقل شده است که گفت: «اِلهی اَیْنَ اَطْلَبُکَ؟ قَالَ: اَنَا عِنْدَ المُنْکَسِرَهِ الْقُلُوبُهُمْ» این نکته به ذهن میآورد که خداوند مجیب، پاسخ صدایی را میدهد که از دلهای شکسته برمیخیزد و دلهای متکبّر و مغرور البته خود اساساً دعا نمیکنند. توفیق دعا خود نشانهی پاسخ اوست و زاری ما یاری دوست.
گر خدا خواهد که مان یاری کند |
|
میلمان را جانب زاری کند |
ای خنک چشمی که آن گریان اوست |
|
ای همایون دل که آن بریان اوست |
(دفتر اول، 8-817)
باید به خشوع و افتادگی و دست و دل شکسته دعا کرد تا قرین اجابت شود.
دست اشکسته برآور در دعا |
|
سوی اشکسته پرد فضل خدا |
(دفتر پنجم، 493)
و باید صادقانه و خالصانه و از صمیم دل او را خواند تا شامل رحمت و عنایت او گردیم.
چون برآورد از میان جان خروش |
|
اندر آمد بحر بخشایش به جوش |
(دفتر اول، 61)
زاری و گریه قوی سرمایهای است |
|
رحمت کلّی، قویتر دایهای است |
دایه و مادر بهانه جو بود |
|
تا که کی آن طفل او گریان شود |
(دفتر دوم، 2-1951)
اگر خداوند ما را به گریه آورد قصد رحمت دارد همانگونه که کودک در حال گریه از مهربانی مادر بهرهمند میشود.
چون بگریانم، بجوشد رحمتم |
|
آن خروشنده بنوشد نعمتم |
گر نخواهم داد، خود ننمایمش |
|
چونش کردم بسته دل، بگشایمش |
رحمتم موقوف آن خوش گریههاست |
|
چون گریست، از بحر رحمتموجخاست |
(دفتر دوم، 5-373)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |